سحر ازدیدگاه روایات:از امام جعفر صادق پرسیدن سحر چیست و اصل آن کدام است وچگونه ساحران بر اینگونه امور قدرت پیدا میکنند. حضرت فرمود سحر شکل ها و صورتهای متفاوتی دارد برخی از گونه های آن مانند طب است، همان گونه که اطبا برای هر دردی دوائی دارند،ساحران نیز برای هر آفتی صحتی و برای هر صحتی آفتی وبرای هر امر معنوی حیله ای ساخته اند.و نوع دیگرش نوعی است که اولیای شیاطین از آنها بهره میگیرند .
پرسیدند که شیاطین چگونه سحر را می آموزند؟ فرمود از همان راهی که طبیبان طب را می آموزند برخی از راه تجربه و برخی با معالجه.
نظر علامه طباطبائی در مورد سحر : مرحوم علامه طباطبائی میفرماید علومی که از عجایب و غرائب آثار بحث می کند بسیار است که معروفترین آنها را در میان متخصصین این فنون شهرت دارد عبارتند از:
1ـ علم سیمیا ، که موضوع بحثش هماهنگ ساختن و اختلات قوای ارادی با قوای مخصوص مادی است برای دستیابی و تحصیل قدرت در تصرفات عجیب وغریب در امور طبیعی که یکی از اقسام آن تصرف در خیال مردم است و آن را سحر دیدگان مینامند.
2ـ علم ریمیا : که از کیفیت تاثیرهای ارادی، در صورت اتصالش با ارواح قوی و عالی بحث میکند،که مثلا اگر اراده من متصل و مربوط شد با ارواحی که موکل ستارگان است، چه حوادثی می توانم پدید آورم؟ و یا اگر اراده من متصل شد به ارواحی که موکل بر حوادثند، وبتوانم آن ارواح را مسخر خود کنم و یا اگر ارادهام متصل شد با اجنه و توانستم آنان را مسخر خود کنم، و از آنها کمک بگیرم چه کارهائی میتوانم انجام دهم؟ که این علم را علم تسخیرات می گویند.
3ـ علم هیمیا، که در ترکیب قوای عالم بالا، با عناصر پائین بحث می کند،تا از این راه به تاثیرهای عجیبی دست یابد، و آن را علم طلسمات نیز میگویند. چون کواکب و اوضاع آسمانی با حوادث مادی زمین ارتباط دارند،همانطوری که عناصر و مرکبات و کیفیات طبیعی آنها نیز اینگونه اند.(که انواع آن در اختیار این حقیر نگارنده می باشد ودر صورت لزوم میتوانید از طریق همین وبلاگ ویا ایمیل سفارش دهید.)
4ـ علم ریمیا : و آن علمی است که از استخدام قوای مادی بحث می کند تا به آثار عجیب آنها دست یابد، بطوری که در حس بیننده آثاری خارق العاده در آیند واین راشعبده هم میگویند.
5ـ علم کیمیا : که از کیفیت تبدیل صورت یک عنصر به عنصری دیگر بحث می کند.
و همه این علوم پنجگانه را علوم خفیه می نامند.
واما از جمله علومی که ملحق به علوم پنجگانه فوق است علم اعداد و اوفاق است، که از ارتباطهائی که میان اعداد و حروف و میان مقاصد آدمی است بحث میکند وعدد و یا حروفی که مناسب مطلوبش میباشد در جدولهائی به شکل مثلث ویا مربع ویا غیر ان بترتیب خواصی قرارمی دهد و در آخر آن نتیجه ای که میخواهد بدست میآورد (که لوحهای متعددی در اختیار دارم ومیتوانید سفارش دهید تا برایتان ارسال کنم)
ونیز یکی دیگر علم خافیه است، که حروف آنچه را میخواهد،و یا آنچه از اسماء که مناسب با خواسته اش میباشد میشکند، واز شکسته آن حروف اسماء آن دسته از فرشتگان و اجنه ای که موکل بر مطلوب او هستند در می آورند. ودعائی که از آن حروف درست می شود و خواندن آن دعا برای رسیدن به مطلوبش موثر است، استخراج می کند .
برای نوشتن دعا چه شرایطی لازم است وچگونه باید دعا نوشت :
برای اینکه کسی دعایی را بنویسد بسته به نوع وصورت دعا شرایط مخصوص خود را دارد مثلا بعضی دعاها باید حتما عامل آن شوی تا اثر کند عامل شدن شرایط مختلفی دارد مثلا بعضی برای عامل شدنشان میبایست از روز خواصی بمدت40 روز روزه بگیری و غسل کنی و چند صد و یا چند هزار بار دعا ویا آیه ای ویا نام موکلی با حضورقلب تکرار کنی و ذکر بگویی تا موکل آن بر تو ظاهر گردد ودر استخدام تو شود و دعا هائی را که مینویسی اثر بخش شوند. والبته خود دعا نوشتن نیز آداب واوقات بخصوص خود را دارد وباید در یکی از ساعت مناسب کواکب که کل آنها: زحل،مشتری،مریخ،شمس،زهره، عطارد، قمر میباشند وهر کدام مخصوص کاری استانجام شود وحتی روز و ماه را هم میبایست در نظر گرفت وبعد سفره غذای موکلان که بسته به موکلش فرق میکند ومعمولا از عسل و مغز میوهها مانند آجیل و یا شیر برنج و میوه های خوش بو و استعمال عطرهای خوش بو وبعد هم مبلغی را بعنوان ذکات دعا و مبلی نیز برای ذکات آن کنار گذاشته وبعد ازمهیا شدن همه شرایط با غسل وطهارت کامل ابتدا بخور موکلان آن ساعت و دعا را در آتش میریزم تا موکلان حاضر شوند و بخاطر اینکه اجنه ها و نیروهای منفی اضافی و شیاطین وهمزادهای بد و... دور شوند تا در دعا اخلال بوجود نیاورند شروع به خواندن اصراف میکنیم و بعد با حالات مناسب آن دعا مشغول به نوشتن یا نقش پر کردن میشویم.
با سحر و دعا چه کارهائی می توان انجام داد :
تقریبا میتوان هر کاری را انجام داد که چند مورد را برای شما مثال میزنم : جلب محبت،دوستی میان دو یا چند نفر که کدورت دارند،بخت گشایی ، زبان بندی ، غلبه بر دشمن، بستن شهوت مرد بطوریکه نتواند با زنی دیگر همبستر شود، محبت بین زوجین ، باطل کردن سحر وجادو ،چله بری، علاج بیماریها ،نازایی ، صلح میان زن و شوهر ، ازدواج با شخص دلخواه ،دور کردن اجنه و همزاد ، وسعت رزق ، رفع کسادی مغازه ، خواستن اولاد ، برای ترس و ایمنی ، احظار افراد گریخته از منزل ، احظار به محبت ، باز کردن کسی که کار او را بسته باشند ویا کسانی که مدام بد می آورند. سردی وجدائی بین دو یا چند نفر، بجهت آمدن غایب ، جلوگیری آز سفر ، قبول کردن حاجت نزد بزرگان ، برای کودکی که زیاد گریه میکند یا شبها نمی خوابد و یا میترسد. دعای چشم زخم ، خواب بندی ، رفع بیماری در اثر چشم زخم و یا آسیب اجنه و....
در علوم غریبه به چند طریق و روش قابل کشف و به نتیجه مطلوب خواهید رسید ، یکی از آن راه ها از طریق حروف ابجد به رسیدن مطالب علوم غریبه می باشد .
اسم حروف ابجد پسران پادشاهی به نام * بودند که نام پسران او به نام ابجد ، هوز ، حطی ، کلمن ، سعفص ، قرشت ، ثخذ ، ضظغ می باشند .
معانی کلمات حروف ابجد :
ابجد = بدان
هوز = دریاب
حطی = نیک فهم کن
کلمن= نگهدار
سعفص = فرومگذار
قرشت = دانا باش
ثخذ = واقف باش
ضظغ = از پیش بدان
حروف ابجد به دو نوع صغیر و کبیر تقسیم بندی می شود .
می توان گفت تنها خود حروف ابجد خواص بسیاری دارند که در زیر به طور اختصار گفته شده است .
1. هرگاه 28 حرف ابجد را در ورقه ای نوشته و بخوانید آنان را مسخر کنید ورقه را در آب انداخته و آب را به خورد آنان بدهید .
2. هرگاه 28 حرف را بر روی کاغذی نوشته و بر پشت آن کاغذ نام دشمن را نوشت و آن را به باد آویزان کنیم دشمن سرگردان می گردد .
3. هرگاه 28 حرف را 28 مرتبه بر روی کاغذی بنویسید برای هلاکی دشمن و نام دشمن را بنویسید و آنها را در آتش بیاندازید دشمن هلاک می گردد و یا از بلا صدمه می بیند
4. هرگاه 28 حرف را بر روی کاغذی نوشته و آن را در خاک دفن کنید به نیت آنکه غایب احضار گردد بحق تعالی غایب پیدا می گردد .
5. هرگاه 28 حرف را بر روی کاغذی نوشته و آن رآب کشیده و آب را به خورد مطلوب بدهد بیقرار می گردد .
6. هرگاه 28 حرف را بر روی کاغذی نوشته و آن را در سر نیزه کند در جنگ بر دشمن غالب می گردد .
7. هرگاه 28 حرف را بر روی کاغذی نوشته و آن را آب کشیده و به زنی که شیر می دهد بخوراند شیر او زیاد می گردد .
8. هرگاه 28 حرف را بر روی کاغذی نوشته و آن را بر گردن کودک یا طفل آویزان کند هرگز نترسد .
9. هرگاه 28 حرف را بر روی کاغذی نوشته و کسی طالب علم باشد کاغذ را آب کشیده بخورد ذهن او قوی می گردد .
10. هرگاه 28 حرف را بر روی کاغذی نوشته و آن را بر درختی که ثمر نمی دهد ببندد ثمر او زیاد می گردد .
11. هرگاه 28 حرف را بر روی کاغذی نوشته و در چاهی که آب ندارد انداخته آب آن چاه زیاد می گردد .
*** توجه : برای نوشتن دعا یا طلسم شرایطی وجود دارد که در صورت رعایت نکردن آن ممکن است خواص آن بلعکس عمل نماید و یا عواقب نامطلوب و یا حتی غیر قابل جبران به بار آورد ، این شرایط و طریقه و روش نوشتن در آینده بازگو خواهد شد ( لطفا توجه فرمایید )
اول هر اسم که یکی از حروف ابجد می باشد اطلاعات دقیقی در مورد شخص به شما میدهد .
الف:فردی است خوش اخلاق و خوش رفتار و در باطن میانه رو و با همه کس ملاحظه می نماید.خونگرم است و زود صمیمی می گردد.
البته همیشه در بحث و گفتگو نیز شرکت دارد. پیراهن سیاه نمی تواند بپوشد و نا میمون است.رنج بسیار می کشد.بیماریش بیشتر در گردن درد و پهلو درد است.
ب: فردی خوش قیافه رفیق باز و خوش اخلاق است.البته کمی هم مغرور می باشد.جیب او همیشه خالی و اگر پول داشته باشد خوبخرج می کند.
پ: این گونه افراد قانع هستند گرچه گاهی زبان به گله و شکایت باز می کنند اما روی هم رفته دارای طبعی خوب می باشند و زیاده خواهنیستند این خاصیت باعث می شود که افراد زیادی از آنها سو استفاده کنند.
ت: این افراد افرادی هستند خوش چهره و خوش اخلاق و البته تا حدودی هم کم خواب و هر گاه مرتکب گناهی شوند سریعا توبه می کنند و اگر دل کسی را برنجاند بسیار نگران می شود و سریع می خواهد از آن فرد دلجوئی کند. همیشه احساس تنهائی می کند و در ورای تمام خوبی هائی که دارد بسیار مغرور است و شاید دلیل تنها ماندنش نیز همین است.
ث: این فرد در زندگی ثابت قدم و پر اراده می باشد و در هر کاری نیز ثابت قدم است. پیشانی اینگونه افراد معمولا بلند و پهن می باشد. وابروانشان معمولا به صورت کمان می باشد. و در زندگی هرگز محتاج کسی نمی باشند و از این بابت بسیار شانس آورده اند.
ج: این فرد گاهی از درد در ناحیه شکم رنج می برد. و این بیماری هر چند وقت یکبار در او بروز می کند این افراد دو وجهه دارند یا سیاهچهره و قوی استخوان و یا سفید پوست و با اندامی مزون هستند گاه سرگردان و آشفته هستند و گاه از کار خود حیران و درمانده بهتراست قبل از تصمیمات خود بهتر فکر کنند.
چ:اینگونه افراد معمولا گاه دچار استرسهای زود گذر می شوند که همین استرسها گاهی بهانه ای برای یک بیماری زود گذر می شود.این بیماری ممکن است گاه زخم معده باشد و گاه یک درد ساده در ناحیه جناق سینه مشکل این افراد اعتماد زود هنگام به افراد است. افرادی هستند خون گرم با احساساتی بسیار قوی .
ح:هرگاه اول اسم شخصی با حرف ح شروع شود او فردی باشد زیبا و خوش اخلاق وحق گو ،گاه کینه ای و این کینه ای بودن به این دلیلاست که حرف را در دل نگه می دارد و همیشه در دل در بحث و جدل و جنگ به سر می برد.
خ: چنین افرادی معمولا چشمانی درشت با محبت مقرراتی زیبا چهره کم رزق و روزی وهرچه که سعی می کنند روزیشان بیشتر شود موفق نمی شوند ،اینگونه افراد معمولا قدرت عشق بالایی دارند وگاه در کارها تنبلی می کنند که برای موفقیت باید این کار خود را ترک کنند .
د: این افراد معمولا با دیانت پرفکر همراه با پیشانی پهن و بلند می باشند ،جنگجو هستند و قدر مال دنیا را نمی دانند و همیشه در حالترقی و پیشرفت می باشند .
ذ: فردی است عابد و مومن و خدا ترس همیشه در زندگی میانه روست وخون گرم می باشد در کارهای خود موفق می شود و همیشه در حال ترقی و رشد به سر می برد اگر کاری انجام نشود استدلالش این است که خدا نخواسته است .
ر: این فرد باید بسیار مراقب خود و پشت سرش باشد زیرا بیشتر از نصف آشنایان وی پشت سر او بد گویی می کنند ، فردی طمع کارنیست اما اینگونه نشان می دهد اگر ایمان خود را حفظ کند به هر مقام و منزلتی که بخواهد می رسد ،این فرد خوشگذران است وهمیشه از مال و پول دنیا تهی است.
ز: فردی خوش اخلاق با محبت اما در کار مقرراتی است ،در زندگی برای او جادو می کنند و همیشه سحر و جادوی وی با خاک مرده همراه است ، نزدیک به نیمی از افراد که با ز اسمشان شروع می شود در زندگی خود شکست می خورند آن هم شکستی بزرگ و از درد سر و زانو در عذابند.ونسبت به زندگی دلسرد برای همین باید مراقب بد خواهان خود باشند.
ژ: گاه به قمار علاقه زیاد دارند البته شانسی در قمار کردن ندارند و همیشه بد شانسی می آورند ،در ابتدای زندگی با مشکل مواجه می شوند اما از اواسط زندگی در موقعیت خوبی قرار می گیرند بهتر است در صحبت با دیگران به موقعیت خود اشاره ای نکنند زیرا چشمخواهند خورد .
س:هرگاه اول اسم شخصی حرف س باشد او فردی بسیار پر استعداد است همین طور با ذوق و سلیقه و همیشه بهترین اجناس را انتخاب می نماید مغرور و متکبر و عشقی می باشد و هر کاری را که میل داشته باشد انجام می دهد گاه با اطرافیان خود در نزاع ولجبازی به سر می برد اگر عصبانی شود آتشین مزاج میگردد و همیشه در چشم همه عیان و پر هیبت جلوه می کند.
ش: چنین فردی مشفق و مهربان و خونگرم است اما اگر عصبانی گردد جنگجو و کینه ای و زبان او تلخ می گردد جالب است بدانید اگر در دنیا ضرر و زیان به او می رسد از دست زبان و رک گوئی هایش می باشد.به چنین فردی توصیه می شود دست از لجبازی برداشته وکمی سیاست داشته باشد تا در زندگی موفق گردد چرا که حیف است.
ص:این افراد معمولا دهان بین و حرف شنو هستند البته ساده هم می باشند به طوری که اگر کسی حرفی به آنها بزند سریع باور میکنند. البته که این افراد نترس و بی باک هم هستند و محبت فراوان دارند و همیشه در حال ترقی هستند و از فکر خود هم استفاده میکنند.
ض: فردی خوش اخلاق و زیرک و دانا و کینه توز و البته به طرز ماهرانه ای می تواند نگرانی و ناراحتی خود را پنهاه نماید و جلوه نمی دهدپیشانی او پهن است و اغلب ابروهایش دارای حالت می باشد. در کارهایش بسیار دقیق است . هرگز یاد خدا را فراموش نمی کند و بهدنبال هر کار زشتی توبه می نماید. او فردی زرنگ محسوب می شود.
ط: اگر پیشنهادی به شما می نماید از سر خیر خواهی است. او پاک نیت است و در حد لزوم نیز خوش اخلاق است باید یادش باشد که پیراهن سیاه برای او خوش یمن نیست و نباید از آن استفاده کند. تنها بدی او این است که گاه فردی خوش گذران خواهد شد.
ظ:فردی با اسم ظ ظاهر و باطنش یکی است او خشک و مقرراتی می باشد البته می کوشد به ظاهر خوش اخلاق باشد. اطرافیانمعمولا پشت سر این افراد بد گوئی می کنند اگر بر روی سینه خود خال داشته باشد نشان اقبال و خوش شانسی او است او به دنبالدوست می رود و دوست دارد اگر جائی برای تفریح می رود با دوستان خود برود.
ع:چنین فردی بلند مرتبه زیبا و خوش اخلاق است او پرگذشت و بخشنده است مال دنیا برایش هیچ است و قدر مال دنیا را نمی داند.پایبند خانه و زندگی است ازدواج با چنین فردی خوش یمن است. گرچه بهتر است سعی کنید ناراحتشان ننمائید.
غ: این فرد زیبا چهره است اگر چه زیبا بودن او در میان خشکی اخلاق و ظاهر مقرراتی اش گم می شود در وجود خود احساس یک جور نا امیدی و دلتنگی خاص می نماید. گاه در فکر فرو می رود و به آینده و گذشته خود می اندیشد او زندگی را با صلح و صداقت دوست دارد.
ف: این فرد گاه آتشین مزاج شدرد می شود و گاه از ناحیه معده درد دچار بیماری می گردد باید مراقب معده و سر درد های خود باشد درزندگی چندین بار شکست می خورد البته تمامی این شکستها عشقی نمی باشد او با عبادت کردن به مقام و منزلتی خوب خواهدرسید اگر خداشناس باشد به نفعش خواهد بود.
ق: این فرد قادر و دانا و توانا و زیرک است در هر کاری نقشه می کشد تا کارش درست به جلو رود هم زیباست و هم خوش اخلاق البته یک بدی دارد گاهگاهی بسیار با ملایمت رفتار می کند و گاهی هم با خصومت زیاد بهتر است در رفتار با این گروه از افراد جانب احتیاط را رعایت کنید.
ک: این فرد قدرت نفوذ زبانی قوی دارد. می تواند با زبان افراد را از خود برنجاند اما بهتر است این کار را انجام ندهد معمولا در چشم افراد خوش می درخشد در حال ترقی و فعالیت نیز می باشد و امیدوار است که به جاهای بلندی برسد که این امیدواری کاملا به جاست و خواهد رسید.
گ:هرگاه اسم شخصی با حرف (گ) شروع شود او در زندگی آدم موفقی می شود. اما دارای مشکل مهمی در آینده اش می شود لازم نیست بگویم که نباید خودش رو ببازد چون خیلی راحت از پس مشکلاتش بر می آید اما باید اعتماد به نفسش را حفظ کند در زندگی ممکن است به او ارث هم برسد ارثی که اصلا انتظارش را ندارد باید مواظب بدگویان اطرافش هم باشد. او حسود زیاد دور و بر خودش دارد. که به نفعش نیست.
ل:این فرد معمولا زیبا چهره است و خوش اخلاق اما یک مشکل بزرگ دارد و آن یکدندگی اش است که البته سر چشمه از غرور خاصخودش است گاهی از اوقات دوست دارد تنها باشد و در تنهائی به گذشته و حال خود فکر کند. قدر مال دنیا را نمی داند و در مورداطرافیانش تعصب خاصی دارد.
م: چنین فردی خوش اخلاق و خون گرم و نترس است خوش اخلاقی را به ارث برده است البته اطرافیانش همیشه پشت سر او بد گوئیمی کنندو در روبرو تعریف و تمجید را از او دریغ نمی کنند . این فرد زیبایی خدادادی دارد که گاه با چشمان درشت همراه است زود عصبانی می شود که اگر می خواهید زیاد او را عصبانی نکنید از کارهایش ایراد نگیرید و در کارهایش گاه تقاضای کمک دارد.
ن: هر گاه شخصی با (ن) اسمش شروع شود کینه توز و دمدمی مزاج می شود گاهی اوقات بسیار خوب و گاهی هم بد اخلاق میباشد. او اصولا آدم خشک و مقرراتی است البته در قضاوت کارش حرف ندارد و همیشه حق را به حق دار می رساند. دوست ندارد کسی را رنجیده ببیند. این فرد در شغل نظامی هم موفق می شود.
و: این فرد در کل آدم صادقی با خود و دیگران است و همیشه در حال کمک به افراد می باشد ولی از زبان بد در امان نیست و از ناحیه سرمشکل دارد و سر درد های بدی نیز می گیرد. بهتر است مواظب غرور خود باشد.
ه: چنین فردی همیشه مورد امر و نهی دیگران قرار می گیرد . البته او دارای چهره خوب نیز است. ولی با تند خویی و مزاج آتشینی که دارد باعث طبع گرم در او می شود باید حتما دقت کند که لباس سیاه بر او نا مبارک است او دوست دارد رفاقتش در دیگران همیشگی باشد و رنج و محنت زیاد می کشد و قدر نال دنیا را ندارد.
ی: و بالاخره حرف (ی) این فرد ایده ها و فکرهای جالبی در سر دارد او با هر کس در بیافتد غالب او می شود. گاهی بسیار خوب و گاهیبسیار خشک و مقرراتی می شود از لحاظ شکم گاه درد می کشد و در مورد هیکل بیشتر چهار شانه است عاشق افراد راستگو است وبرای آنها ارزش قایل است .
سلام دوستان عزیز همتنطور که در توضیح علم ریمیا گفتم یکی از عجایب این علم طی الارض می باشد .
طی الارض را اینطور می توان تعریف کرد :
1- نزدیک شدن مکانها به یکدیگر.
2- تجدد امثال یعنى ارسال صورتى به مکانى که اراده مى کند.
3- اعدام و ایجاد، یعنى در یک مکان وجود عینى خود را نابود و همان زمان در مکان دیگر ایجاد کرد. این قدرت را خدا به پیامبران و ائمه و بعضى از اولیاى الهى عنایت کرده است. دیگران هم با اجازه یا به دستور و یا همراه با اولیاى الهى مى توانند طى الارض کنند، البته چنین افرادى مسئله را پنهان نگه مى دارند و به کسى نمى گویند مگر با اذن الهى و براى هدایت شخصى یا امر دیگر.
اگر انسان روحش را از آلودگى ها و تعلقها پاک ساخته و خود را به اصل و حقیقت وجود خویش برساند، یعنى روح خدائى را در خود زنده کند ، ممکن است به این مقام نائل آید.
ممکن است پاک کردن نفس از آلودگى، شرط لازم براى رسیدن به این مقام باشد، ولى شرط کافى براى آن نباشد. عارفان معمولاً به سالکان در این راه سفارش مى کنند که در درجه اوّل از محرّمات اجتناب کنند و واجبات را انجام دهند. در درجه بعد آنان را به انجام دادن مستحبات و اجتناب از مکروهات توصیه مى کنند.
این کار نیاز به مداومت جدى و ریاضت شرعى دارد و باید زیر نظر اساتید واقعى عرفان قرار گیرد، زیرا در این باب مدعیان طى الارض زیاد هستند.
قرآن مجید طى الارض را براى یکى از نزدیکان با ایمان و دوستان خاص سلیمان به نام آصف بن برخیا ذکر کرده که توانست تخت بلقیس را به یک چشم به هم زدن حاضر کند.
قرآن مجید درباره او مى فرماید: «کسى که دانشى از کتاب داشت، این کار را انجام داد».
بسیارى از مفسران گفتهاند: این مرد با ایمان از اسم اعظم الهى با خبر بود. البته منظور از آگاهى بر اسم اعظم، تخلّق (آراستگى) به آن اسم و وصف است، یعنى انسان از نظر آگاهى و اخلاق و تقوا و ایمان آن چنان تکامل یابد که مظهرى از آن اسم گردد.
این تکامل معنوى و روحانى (که پرتوى از آن اسم اعظم الهى است) قدرت بر این کار را فراهم مى کند.
براى توضیح بیشتر این بحث مراجعه کنید به کتاب مهرتابان از علامه محمد حسین طباطبایى، ص 177 - 186.
به نظر من توسط علم لیمیا (طلسمات) می توان این کار را انجام داد البته به کمک طلسماتی طاقت فرسا .
من در کتابی خطی طلسم (( طی المنازل مساوی )) را دیدم که توسط آن می توانستید این عمل شگفت را انجام دهید .
بررسی دقیق تر طی الارض:
در قرآن :
بسیاری از صاحبنظران در اسلام، طی الارض را ریشه در آیات 38-40 از نمل میدانند:
38: سلیمان گفت، «اى بزرگان، کدام یک از شما مى توانید کاخ او (ملکه سبا) را براى من بیاورید، قبل از اینکه آنها به عنوان تسلیم شدگان به اینجا برسند»
39: یک عفریت از جن ها گفت، «من مى توانم قبل از اینکه تو بایستى، آن را نزد تو بیاورم. من قدرت کافى براى انجام این کار را دارم.»
40: آن کسى که از کتاب علم داشت گفت، «من مى توانم تا چشم بر هم زنى آن را نزد تو بیاورم.» هنگامى که او (سلیمان) آن را جلوى خود مستقر دید گفت، «این رحمتى است از جانب پروردگار من، که با آن من را امتحان مى کند، تا نشان دهد که من سپاسگزار هستم یا ناسپاس. هر کسى که سپاسگزار باشد به نفع خود سپاسگزار است و اگر کسى ناسپاس شود، پس پروردگار من به او نیازى ندارد، محترم ترین.»
در این آیات اعتقاد بر این است که شخص در آیه سوم همان آصف ابن برخیا است، که مقام پیامبری نداشت. حدیثی از جعفر صادق انتقال تخت ملکه صبا را توسط عاصف با «طی الارض» بیان کرده است و حدیث دیگری از محمد باقر قدرت عاصف بن برخیا را به دانش وی از اسامی خداوند نسبت میدهد:
اسم اعظم خداوند، هفتاد و سه حرف است. آصف بن برخیا فقط یکی از آن حروف را میدانست که توانست زمین را درهم نوردد و قبل از یک چشم بر هم زدن، تخت بلیقس را از سرزمین سبا نزد سلیمان حاضر سازد؛ و ما ائمّه معصومین هفتاد و دو حرف از آن را میدانیم. یک حرف را هم خداوند به خودش اختصاص داده و تنها نزد اوست
مفاهیم طی الارض در غرب :
مفاهیم موازی و مشابه با آنچه که در اسلام طی الارض نام دارد را میتوان در غرب نیز مشاهده نمود. بطور نمونه در گزارشی در سال 2004 به نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا، دکتر اریک دیویس (به انگلیسی: Eric W. Davis, Ph.D) به این سازمان نظامی توصیه کرد که نظریه? p-Teleportation را بررسی کنند. در تعریف این پدیده نوشته شده:
انتقال انسان یا اشیا بی جان با توسل به نیروهای ذهنی
در سال 2008 نیز فیلم Jumper حاوی مضامین انتقال با صرف اراده، توسط هالیوود نیز به نمایش در آمد.
از دید تصوف :
در برخی مکاتب تصوف، به طی الارض، «طی المکان» نیز گفته شده. در رساله قشیریه، اینگونه کرامات فقط مخصوص «اولیا الله» دانسته شده اند، و بر خلاف معجزات پیامبر، اکتسابی و غیر دعوی میباشند.
سخن از طی المکان و کرامات در کتب عرفانی بسیار به میان آمده، که بطور نمونه می توان به روایات ابوسعید ابوالخیر و یا طریقت مولانا و یا داستانهای منتسب به حضرت خضر در این باب اشاره نمود. و گزارشهای زیادی در این میان میتوان در ادبیات تصوف دید. بطور نمونه ادریس شاه و رابرت گریوز (به انگلیسی: Robert Graves) وقایعی را روایت میکنند که در آن اعضای صوفیان عظیمیه «همانند شیخان قدیم همزمان در چند مکان حضور داشتند.» و یا روایات دیگری را میتوان در تذکرة الاولیا منتسب به عطار نیشابوری، و یا نوشته های ابن عربی و روایات بایزید بسطامی یافت.
با اینحال، در این نوشته ها، اولیا الله، صاحبان این قدرت، کسانی اند که بر مردم پوشیده اند، و حتی خود از یکدیگر بی خبرند.
در مکاتب شیعه :
در اصول کافی نیز سخن از طی الارض نیز به میان آمده، و اسناد مکتوبی در باب طی الارض امامان شیعه در تاریخ و مهدی موعود نیز موجود است . مفاهیم فلسفی کرامات و طی الارض را میتوان در نوشته های سید شهابالدین مرعشی نجفی، علامه طباطبایی، و ملاصدرا نیز با تعابیر مختلف جستجو و یا مشاهده کرد.
در مکاتب یهودی :
طی الارض مفهومی است که در مکاتب عرفانی یهودیان نیز با نام (به انگلیسی: Kefitzat Haderech) و (به عبری: ???????? ?????????) نیز دیده شده است.
طی الارض به امر امام هادی علیه السلام
شخصی به نام اسحاق که شغلش خرید و فروش گوسفند بود می گوید:
برای امام هادی علیه السلام گوسفندان فراوانی خریدم. امام دستور فرمود به منطقهای بروم و گوسفندان را میان عدهای تقسیم کنم. من هم دستور امام را اجرا کردم. سپس از امام اجازه خواستم به بغداد برگردم. آن روز، روز ترویه (هشتم ماه ذی حجه ) بود. امام فرمود:«فردا را که روز نهم ذی حجّه و روز عرفه است پیش ما بمان. آنگاه به بغداد بازگرد.»
روز عرفه در خدمت امام ماندم و شب عید قربان را در یکی از اتاقهای منزلش خوابیدم.
سحرگاهان امام تشریف آورد و فرمود:«ای اسحاق برخیز.»
من برخاستم، و همین که چشم خود را باز کردم دیدم در بغداد، مقابل در خانه ام ایستادهام.
وقتی دوستانم به دیدارم آمدند به آنها گفتم:«روز عرفه (نهم ذی حجّه) را در سامرّا بودم و اکنون که عید قربان (روز دهم ذی حجه) است در بغداد هستم.»
و هیچیک از دوستانم باور نمیکردند.(بحارالانوار)
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |